کارهای لذت اولی و لذت آخری
چرا انجام اکثر کارهای مضر، لذت بخش است ولی انجام اکثر کارهایی که می دانیم برایمان مفید است، لذت خاصی ندارد و حتی انجامشان سختی هم دارد؟
کارهایی که ما انجام می دهیم، از نظر لذتی که از انجامشان می بریم به دو دسته تقسیم می شوند:
1- لذت اولی ها:
کارهایی که در ابتدای انجامش لذت وجود دارد، ولی بعد از اتمامش، رنج و غم به سراغ آدم می آید و تبعات آن، یقۀ آدم را می گیرد. مثل همه گناهان.
2- لذت آخری ها:
کارهایی که شروع و انجامش سختی دارد، ولی وقتی تمام می شود، تازه حس رضایت و لذت ایجاد می شود. مثل درس خواندن، ورزش کردن، انجام کاری که می دانیم باید انجام دهیم و غیره.
فرق های این دو دسته چیست؟
1- جای لذت و سختی آن ها جابجا است. لذا من به دستۀ اول «لذت اولی» و به دسته دوم «لذت آخری» می گویم.
2- لذت در لذت اولی ها، مقطعی و کوتاه است و فقط محدود به زمان انجام کار می شود، ولی لذت در لذت آخری ها، طولانی است و می تواند حتی روزها بعد از اتمام آن کار هم وجود داشته باشد.
3- اثر دراز مدت انجام کارهای دسته اول، معمولا منفی و بد است (مخصوصا اگر با افراط همراه شوند). ولی کارهای دسته دوم، معمولا اثر مثبتی روی جسم ویا ذهن ما می گذارند و اثرشان می تواند تا مدت های مدیدی (شاید تا پایان عمر) باقی بماند.
4- وقتی کارهای دسته اول را چند بار انجام می دهید، قسمت لذت آن کم کم کوچک می شود و قسمت رنج و غمش کش می آید. لذا آدم ها معمولا دنبال سه روش می روند که باز به لذت قبلی برسند:
1) زمان انجام عمل را زیاد می کنند. مثل دیدن یک فصل از یک سریال از شب تا صبح.
2) حجم و شدت عمل را زیاد می کنند. مثل کشیدن یک پاکت سیگار در یک روز.
3) تنوع عمل را زیاد می کنند.
ولی این سه روش باز هم فایده نداره. چون قسمت لذت این اعمال، باز هم شروع به کوچک شدن می کند و کار به جایی می رسد که فرد بیشتر از اینکه لذت ببره، در قسمت غم و رنج قرار می گیرد و این شروع اعتیاد و وابستگی است.
اما در اعمال دسته دوم، دقیقا برعکس این اتفاق می افتد. یعنی هر بار که عمل انجام می شود، قسمت سختی آن کوچک تر می شود و قسمت لذت آن بزرگ تر. تا جایی که قسمت سختی انجام آن کار کلا از بین می رود و کلا آن عمل می شود لذت و رضایت. این اتفاق زمانی می افتد که آن عمل خوب، تبدیل به عادت شده باشد.
پس وقتی عمل بد به عادت تبدیل می شود، لذتش کم می شود و رنج و غمش به حداکثر می رسد. ولی وقتی عمل خوب به عادت تبدیل می شود، رنج و سختی آن کم می شود و لذت و رضایتش به حداکثر می رسد.
با توجه به این فرق ها، معلوم می شود که لذت آخری ها خیلی بهتر اند. پس چرا خیلی از افراد به سراغ لذت اولی ها می روند؟
چون لذت اولی ها، لذتشان اول است و بعدش سختی است، افراد را خیلی راحت تر به خودشان جذب می کنند. در واقع، لذت سریع الوصول و نقد باعث می شود که افراد به سمت آن عمل بروند و انجامش دهند.
آیا همه لذت اولی ها بد و منفی هستند؟
خیر. همگی این طور نیستند. بلکه بعضی از آن ها برای زندگی ما لازم اند. مثل خوردن غذا که اگر از اول آن، برایمان لذت بخش نباشد، ممکنه ما دچار سوء تغذیه شویم. یا مثل رابطۀ جنسی. این ها حیات حیوانی ما را روی کره زمین تضمین می کنند. ولی خب، افراط در همین ها هم می تواند باعث گرفتاری و وابستگی ما شود.
امام على (عليه السلام) فرمودند:
سرآمد آفت ها، شيفتگى به لذّت هاست.
(میزان الحکمه، ج12، ص340)
نکته: لذت طلبی خوب است و اصلا انسان نمی تواند لذت طلب نباشد. خدا انسان ها را لذت طلب آفریده است. ولی باید توجه داشت که لذت طلبی بدون توجه به اینکه آیا کاری که می خواهیم انجام دهیم، مفید است یا مضر، خیلی بد است. خدا به ما عقل داده که دنبال لذت های کوتاه و مضر نرویم. شیفتگی به لذت، یعنی اینکه برای انسان فقط و فقط لذت بخش بودن یک کار مهم باشد. انسان عاقلی که خواهان خوشبختی خود است، نباید اینگونه باشد. بلکه باید عاقبت اندیش هم باشد.
خلاصه، خداوند ما رو انسان آفریده. انسان، یعنی موجودی که می تواند به بهترین و عمیق ترین لذت های عالم برسه. سایر موجودات نمی توانند به همۀ آن لذت هایی که انسان می تواند درکشان کند، برسند. این خیلی مهمه.
پس اگه می خوای که به بهترین، ماندگار ترین و عمیق ترین لذت ها برسی که قطعا می خواهی (چون خداوند فطرتا همۀ انسان ها رو لذت طلب آفریده)، باید یه کار کنی. اینکه به حرف های عقلت گوش بدی و لذت هایی که باعث محرومیت تو از درک لذت های عمیق و ماندگار می شود را ترک کنی. آرامش و آسایش واقعی در همینه.
منابع:
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
عالی
و درست
انشاءالله همه مون عاقبت بخیر بشیم و این گناهان را ترک کنیم
ان شاء الله