فرایند انجام خودارضایی

چه مراحل و فرایندی طی می شود که فرد در نهایت، خودارضایی می کند؟
مرحله1: شخص در سنی قرار گرفته که نیاز جنسی او فعال شده است. همچنین نسبت به وسوسه های شیطان و شهوت آسیب پذیر است.
مرحله2: نیاز جنسی شخص، سبب می شود او به طور آگاهانه یا حتی گاهی ناخودآگاه به دنبال چیزی که او را تحریک می کند (یعنی عامل تحریک کننده) بگردد.
مرحله3: وقتی عامل تحریک کننده را پیدا کرد، به آن توجه می کند. توجه به عامل تحریک کننده، مثل چشم چرانی، گوش دادن به صدای نامحرم، دست دادن به نامحرم، تخیل چیز تحریک کننده و به طور کلی انجام هر رفتاری که انسان را به لحاظ جنسی تحریک می کند، «توجه به عامل تحریک کننده» نام دارد.
مرحله4: شخص تحریک می شود. یعنی به لحاظ جسمی و روحی، آمادۀ رفع نیاز جنسی خود می شود.
مرحله5: شخص اصرار در توجه به عامل تحریک کننده می کند. یعنی بیشتر به عامل تحریک کننده توجه می کند. یا به عبارت دیگر، زمان توجه یا تعداد توجه خود را به آن عامل، افزایش می دهد. این اصرار ادامه می یابد تا اینکه شخص وارد مرحلۀ بعد می شود.
مرحله6: او از توجه به عوامل تحریک کننده خسته می شود و دیگر از توجه به آن ها لذت نمی برد.
مرحله7: عقل او از کار می افتد و قوّه شهوتش غلبه پیدا می کند.
مرحله8: چون همسری ندارد، خودارضایی می کند.
مثال:
نوجوان که به سن بلوغ رسیده است، دارد در خیابان راه می رود. نگاهش به یک زن بد حجاب می خورد. نیاز جنسی او سبب می شود که سرش را پایین نیندازد و به آن نامحرم نگاه کند. وقتی نگاه کرد تحریک می شود و احساس لذت می کند. لذا به نگاه کردن ادامه می دهد. به مرور، نیاز جنسی او بیشتر می شود. بعد از مدتی چشم چرانی، دیگر این عمل به او لذت نمی دهد و از این کار خسته می شود. چون نیاز جنسی او به میزان زیادی افزایش پیدا کرده، فشار جنسی زیادی را احساس می کند و چون تحمل این فشار بسیار سخت است، دیگر عقلش از کار می افتد و به چیزی جز رفع نیازش فکر نمی کند و در نهایت، به جای خلوتی می رود و خودارضایی می کند.
توضیح بیشتر مرحله 7 و 8:
دوستان عزیزم. بدن انسان، همانند یک شهر است. روح پادشاه این شهر، عقل مشاور ارشد روح، شهوت شهردار و غضب هم شهربان است.
قوّۀ شهوت، کارش رسیدگی به نیازهای شهر است. او از عقل متنفر است؛ چون زیر دست و تحت فرمان عقل است و به همین جهت عقل در کارهایش مدام دخالت می کند و غالبا پاسخ منفی به درخواست هایش می دهد. لذا شهوت دائما به دنبال فرصت می گردد که بر عقل غلبه کند و آنرا زندانی کند و در غیابش روح را فریب دهد.
انسان اگر:
1- عقلش غالب و رئیس باشد: خوب است. اوضاع شهر (بدن) رو به راه است. چون عقل به کار های شهوت، نظارت و رسیدگی می کند.
2- شهوتش غالب باشد: وضعیت خطرناکی است و ضرر دارد. چون ممکنه شهوت به هر طریقی به نیازهای بدن پاسخ بگوید. چه پاسخ سالم و چه پاسخ ناسالم و غیر شایسته.
مثلا شخصی در اثر تنبلی و سر کار نرفتن، خیلی گرسنه شده، به طوری که دیگر اَمانش بریده شده است. او وقتی به غذایی برخورد می کند، شهوتش به روحش می گوید: «من غذا می خواهم. من شهردار هستم و کارم توجه به نیاز های بدن است. آن غذا را باید بخوری». عقل به عنوان مشاور روح می گوید: «این غذا مال ما نیست که بخوریم» و این گونه دعوایی بین عقل و شهوت رخ می دهد. حال ممکن است شهوت پیروز شود، ممکن است عقل غلبه یابد.
پس اوضاع انسان در چه صورتی رو به راه است؟
به سه شرط:
1- عقل انسان سر جایش باشد و زندانی نباشد. این هم دست خود آدمه.
2- عقل انسان، توانا باشد. توانایی عقل به اندازۀ علم و آگاهی شخص است. کار عقل، مشاوره دادن به روح است. دانش باعث بالا رفتن کیفیت این مشاوره می شود.
امام على (عليه السلام) : خرد، غريزه اى است كه با دانش و تجارب افزايش مى يابد (میزان الحکمه، ج7، ص536).
3- عمل به حرف های عقل.
منابع:
کتاب معراج السعاده، نوشته ملا احمد نراقی، انتشارات طوبای محبت، چاپ 1386، ص27 تا 29.
دیدگاهتان را بنویسید